NEVER THINK YOU'RE A LOSER ;)

155368_177501518946621_145427008820739_526806_2474520_n.jpg


--
M3HRDAD.O

"Yeah, the summer's gone, but a lot goes on forever.."

The message was checked by avast! Pro Antivirus.
http://www.avast.com

برگزاری مراسم عاشورا 89 تحت تدابیر شدید امنیتی

مثلث حيات (Triangle Of Life)

 اولين ساختماني كه بداخل آن خزيدم ، مدرسه‌اي در شهر مكزيكوسيتي و درجريان زلزله سال 1985 بود همه بچه‌ها در زير ميزهايشان بودند و همگي تا ضخامت استخوان‌هايشان در هم كوبيده شده بودند. آنها مي‌توانستند زنده بمانند اگر در كنار ميزهايشان و در راهروي بين ميزها دراز مي‌كشيدند. كاري كه انجام داده بودند غيرمعقول و غيرضروري بود و در تعجب بودم كه چرا آنها در راهروها نبودند. من آن موقع نمي‌دانستم كه به آنها گفته شده‌بود كه خود را زير چيزي پنهان سازند.

به‌سادگي مي‌توان دريافت، هنگامي‌كه ساختمان‌ها تخريب مي‌شوند وزن سقف كه بر روي اشياء و مبلمان فرود مي‌آيد، آنها را درهم مي‌كوبد و فضاي خالي‌اي را در كنار آنها ايجاد مي‌نمايد اين فضا همان چيزي است كه من به آن مثلث حيات (Triangle Of Life) مي‌گويم هر اندازه اشياء بزرگتر و محكم‌تر باشند كمتر فشرده مي‌شوند و هر اندازه كمتر فشرده شوند فضاي خالي كه احتمال زنده ماندن افرادي را كه به آن پناه مي‌برند بيشتر مي‌شود. يك بار ديگر مي‌توانيد ساختمان فرو ريخته را در تلويزيون نگاه كنيد مثلث‌هايي را كه شكل گرفته‌اند را شمارش كنيد. آنها در اكثر نقاط وجود دارند و از معمول‌ترين اشكالي هستندكه در داخل آوارها به راحتي مي‌توانيد مشاهده نماييد.

من كاركنان سازمان آتش‌نشاني شهر (Trujillo تروجيلو(با جمعيتي 750،000 نفري)) را براي چگونه زنده ماندن و محافظت و نجات خانواده‌هايشان در هنگام وقوع زلزله آموزش دادم. رئيس آتش‌نشاني شهر(Trujillo تروجيلو) كه خود استاد دانشگاه اين شهر هم مي‌باشد همواره مرا همراهي مي‌كرد و خود گواه حوادث اتفاق افتاده بود. مطلب ذيل گفته او مي‌باشد.

"نام من روبرتو روزالس است هنگاميكه 11 ساله بودم در اثر بروز زلزله سال 1972كه بيش از 70،000 نفرتلفات داشته است، در داخل ساختمان فروريخته بدام افتادم وآنچه باعث نجاتم گرديد مثلث حياتي بود كه در كنار موتورسيكلت برادرم بوجود آمده بود. كليه دوستانم كه در زير ميز يا تخت رفته بودند در زير آنها له شده و جانشان را از دست داده بودند. من مثال زنده‌اي از (Triangle Of Life) مثلث حيات هستم و دوستانم مثالي از (Duck And Cover) (خميده و پنهان شده) كه همگي جانشان را از دست دادند."

نكات و توصيه هاي مهم آقاي Doug Copp

1-در هنگام بروز زلزله و فرو ريختن ساختمان هر كسي كه از روش (Duck And Cover) (خميده و پنهان شده) استفاده كند بدون استثناء و همواره محكوم به مرگ است. افرادي كه زير اشيائي نظير ميزها و اتومبيل‌ها مي‌روند در همانجا له مي‌شوند.

2-سگ‌ها و گربه‌ها و بچه‌ها همگي آنها اغلب بصورت طبيعي در وضعيت جنيني كه در رحم قرار دارند، خم مي‌شوند و شما هم بايد همين طور عمل كنيد. اين غريزه طبيعي ايمني و اصل بقاء است. شما مي‌توانيد با همين شيوه در فضاي خالي كوچكتري زنده بمانيد. پس در زمان بروز زلزله سريع خود را كنار اشياء بزرگ، مانند كاناپه بزرگ و يا اجسام محكمي كه در مقابل ضربه كمتر فشرده مي‌شوند و فضاي خالي در مجاور خود باقي مي‌گذارند، قرار دهيد.

3-ساختمان‌هاي چوبي از ايمن‌ترين نوع ساختمان‌ها محسوب مي‌شوند كه مي‌توانيد در هنگام وقوع زلزله در داخل آنها باشيد، دليل آن ساده است زيرا چوب قابل انعطاف بوده و با نيروي زلزله به راحتي حركت مي‌كند. اگر ساختمان چوبي فرو ريزد فضاهاي خالي بزرگي ايجاد مي‌شود. همچنين ساختمان‌هاي چوبي داراي وزن متمركز شده و خردكنندگي كمتري هستند. ساختمان‌هاي آجري مي‌توانند در حد قطعات آجر متلاشي شوند و آجرها منجر به بروز صدمات زيادي مي‌شوند البته اجساد له شده ناشي از فرو ريختن آنها از صدمات حاصل از فرو ريختن قطعات بتني بزرگ، كمتر مي‌باشد.

4-اگر زلزله درهنگام شب و زماني كه شما در رختخواب خود هستيد اتفاق بيفتد كافي است از روي تخت به پايين بغلتيد، يك فضاي ايمن و مناسب در اطراف تخت وجود دارد. هتل‌ها مي‌توانند نرخ زنده‌ماندن ساكنان خود را در هنگام وقوع زلزله، با نصب تابلوي راهنما در پشت درب اتاق‌ها و اطلاع‌رساني به ساكنان مبني بر اينكه "در هنگام وقوع زلزله روي زمين كنار تختخواب دراز بكشيد" افزايش دهند.

5-اگر شما هنگام وقوع زلزله در حال تماشاي تلويزيون هستيد و فرار از در يا پنجره برايتان بسادگي امكان‌پذير نيست، در وضعيت جنيني در كنار كاناپه يا صندلي بزرگ خم شويد.

6-هر كسي كه در زمان وقوع زلزله در زير درب قرار گيرد محكوم به مرگ است. زيرا هنگامي كه زير درب قرار دارد ، چهارچوب اطراف درب به سمت جلو وعقب بيافتد، زير مصالح ساختماني بالاي چهار چوب درب له خواهد شد و اگر ستون‌ها به طرفين بيفتند در اين حالت توسط آنها به دو نيم خواهد شد لذا در هر دو صورت جان خود را از دست خواهد داد.

7-هرگز در هنگام وقوع زلزله بر روي پله ها نرويد زيرا پله‌ها داراي گشتاور فركانسي متفاوتي هستند و لذا مجزا از تنه اصلي ساختمان نوسان مي‌كنند. به عبارتي پله‌ها و بقيه ساختمان با همديگر برخورد مي‌كنند تا اينكه شكست سازه‌اي در پله رخ دهد و كساني كه روي پله هستند قبل از اينكه پله خراب شود توسط گام‌هاي پله گرفتار شده و بصورت وحشتناكي قطع عضو خواهند شد. در هنگام زلزله حتي اگر ساختمان فرونريزد باز هم از پله‌ها دور بمانيد زيرا پله‌ها از مناطقي هستند كه احتمال تخريب بيشتري دارند حتي اگر پله‌ها توسط زلزله فرو نريزد ممكن است در اثر وزن ازدحام زياد افرادي كه فريادكشان از روي آن در حال فرار هستند فرو بريزد. پله‌ها بايد پس از وقوع زلزله هر چند كه ساختمان آسيب نديده باشد از نظر ايمني مورد آزمايش قرار گيرند.

8-به ديوارهاي محيطي ساختمان نزديك شويد و يا در صورت امكان به بيرون از آنها برويد. هرچه داخل‌تر و دور‌تر از ديوارهاي محيطي ساختمان باشيد احتمال اينكه راه گريز شما مسدود شود بيشتر خواهد بود.

9-كساني كه در هنگام وقوع زلزله در خيابان‌ها داخل خودروي خويش مي‌مانند وقتي كه خيابان طبقه فوقاني روي آنها خراب مي‌شود (در اتوبان‌هاي دو طبقه)، جان خود را از دست مي‌دهند. اين دقيقآ همان چيزي است كه در آزادراه نيميتز (Nimitz Freeway) رخ داد و قربانيان زلزله سانفرانسيسكو همگي در داخل خودروي خود به هنگام زلزله باقي ماندند و همگي كشته شدند . آنها مي توانستند زنده بمانند اگر از خودرو خارج شده و در كنارآن نشسته و يا دراز كشيده بودند.كليه خودروهاي له شده بجز خودروهائي كه ستون‌هاي پل مستقيمآ روي آنها سقوط كرده بود، داراي فضاي خالي‌اي به ارتفاع 90 سانتي متر در اطراف خود بودند.

10 -از خزيدن در داخل خرابه‌هاي دفاتر روزنامه‌ها و يا اداراتي كه كاغذهاي انباشته زيادي در آنها وجود داشته است، دريافتم كه كاغذ داراي خاصيت ارتجاعي بوده و چندان فشرده نمي‌شوند لذا فضاهاي خالي زيادي در اطراف بسته‌هاي كاغذ بوجود مي‌آيد كه مي‌تواند در زمان زلزله مورد استفاده قرار گيرد

شیوه نگهداری از آثار باستانی و قدیمی در انبار موزه ملی ایران

جايي خوانده بودم كه بهترين راه براي خوار كردن و مسلط شدن به يك ملت، از بين بردن هويت ملي آن ملت است... به ياد داريد كه طالبان مجسمه عظيم بودا در افغانستان را به تلي از خاك بدل كرد؟

فاجعه ای بنام ختنه دختران

پنج ساله بود که ختنه‌اش کردند و ۱۳ ساله بود که مرد ۶۰ سال‌های خواستگارش شد. تن به این ازدواج نداد و از خانه گریخت. نمی‌خواست هم سرنوشت خواهرش شود. ختنه او را به چشم دیده بود و خود قربانی این توحش و سلاخی بود.

واریس دیری بعدها خود را به لندن رساند و مدل شد. دراین حرفه موفق بود، اما شهرت امروزی او نه به دلیل مدل بودن، بلکه به دلیل سمتی است که در سازمان ملل متحد دارد. او سفیر سازمان ملل برای مبارزه با ختنه زنان در سراسر جهان است. جنایتی که طبق آمار منتشره سازمان ملل، هر روزه روی ۶۰۰۰ دختر بچه عرب و آفریقایی و برخی کشورهای آسیایی دیگر انجام می‌شود .

کتاب خاطرات او را با نام «گل صحرا» شهلا فیلسوفی و خورشید نجفی ترجمه کرده‌اند و نشر چشمه در تهران، درپاییز ۱۳۸۳ آن را منتشر ساخته است .

بخشی از خاطرات واریس دیری 

آن شب، هیجان زده بیدار ماندم. ناگهان مادرم را دیدم که بالای سرم ایستاده است. هوا هنوز تاریک بود، قبل از سحر، زمانیکه تاریکی کم کم جای خود را به روشنایی داد و سیاهی آسمان به خاکستری می‌گرایید. او با اشاره به من فهماند که ساکت باشم و دستش را بگیرم. من پتوی کوچکم را پس زدم و خواب آلود، تلو خوران، به دنبال او راه افتادم . حالا می‌دانم چرا دختران را صبح زود با خود می‌برند، می‌خواستند قبل از آنکه کسی بیدار شود، آنها را ببرند تا صدای فریادشان شنیده نشود... 

در آن لحظه، هر چند گیج بودم و به سادگی آنچه می‌گفتند انجام می‌دادم‌.

ما از محلی که زندگی می‌کردیم دور شدیم و به سمت دشت رفتیم. مادرم گفت:‌ اینجا منتظر می‌مانیم و ما بر روی زمین سرد به انتظار نشستیم. آسمان کم کم روشن می‌شد، به سختی اشیاء را می‌شد تشخیص داد. خیلی زود صدای لخ و لخ صندل‌های زن کولی را شنیدم. مادرم نامش را صدا کرد و گفت: خودت هستی‌؟

«‌بله اینجایم»

هنوز هیچ چیز نمی‌دیدم، فقط صدایش را شنیدم. بدون اینکه نزدیک شدنش را بینم، ناگهان او را در کنار خود حس کردم. او به سنگ صاف و بزرگی اشاره کرد و گفت: آنجا بنشین نگفت چه اتفاقی می‌خواهد بیفتد. نگفت بسیار دردناک است، فقط گفت: تو باید دختر شجاعی باشی. کارش را مثل یک جلاد شروع کرد.

مادرم پشت سرم نشست و سرم را به سینه‌اش چسباند. پاهایش را دور بدن من احاطه کرد. ریشه درختی را که در دست داشت بین دندان‌های من گذاشت و گفت‌: گاز بزن‌. از ترس خشک شده بودم .‌

من به میان پاهایم خیره شدم و دیدم زن کولی‌-شبیه بقیه پیرزنان سومالیایی بود- با یک روسری رنگی که دور سرش پیچیده بود، همراه با یک پیراهن سبک پنبه‌ای- با این تفاوت که هیچ لبخندی بر لب نداشت. نگاهش ماننده نگاه مردهای بود که هنوز چشم‌هایش را نبسته باشند.‌

دست‌هایش داخل کیف دستی‌اش که از جنس گلیم‌هایی بود که روی آن می‌خوابیدیم در جستجو بود. چشمانم روی کیف دستی می‌خکوب شده بود. می‌خواستم بدانم با چه چیزی می‌خواهد مرا ببُرد. یک چاقوی بزرگ را تجسم می‌کردم، ولی او از داخل آن کیف، یک کیف کوچک نخی بیرون آورد. با انگشتان بلندش داخل آن را گشت و بالاخره یک تیغ ریش تراشی شکسته بیرون کشید. به سرعت تیغ را از این رو به آن رو چرخاند و امتحان کرد. خورشید به سختی بالا آمده بود. نور به اندازهای بود که رنگ‌ها را ببینم ولی نه با جزئیات. خون خشک شدهای را روی لبه دندانه دار تیغ دیدم. روی تیغ تف کرد و با لباسش آن را پاک کرد.‌ همچنان که آن را به لباسش می‌سابید، دنیای من ناگهان تاریک شد. مادرم دستمالی را روی چشمانم انداخت.‌

چیزی که بعد از آن حس کردم بریده شدن گوشتم، آلت تناسلیم، بود. صدای گنگ جلو و عقب رفتن آره وار را بر روی پوستم می‌شنیدم‌. 

وقتی به گذشته فکر می‌کنم، نمی‌توانم باور کنم که چنین اتفاقی برایم افتاده است. همیشه فکر می‌کنم درباره کس دیگری سخن می‌گویم. نمی‌دانم چگونه احساسم را بیان کنم تا بتوانید آن را روی بدن خود حس کنید. مثل این بود که کسی گوشت ران شما را برش بدهد یا بازویتان را قطع کند. با این تفاوت که این قسمت حساس‌ترین بخش بدن است.‌

من حتی کوچک‌ترین حرکتی نکردم، زیرا «امان» [‌خواهرم] را به یاد داشتم و می‌دانستم هیچ راه فراری وجود ندارد. فکر می‌کردم اگر تکان بخورم درد بیشتر می‌شود. فقط پاهایم بدون اراده شروع به لرزیدن کرد. از حال رفتم...

وقتی بیدار شدم گمان می‌کردم تمام شده است، ولی بدتر از زمان شروع بود.‌ چشم بندم کنار رفته بود و من زن جلاد را دیدم که یک مقداری خار درخت اقاقیا را کپه کرده بود. او از آنها برای ایجاد سوراخ‌هایی در پوستم استفاده کرد. سپس نخ سفید محکمی از سوراخ‌ها رد کرد تا مرا بدوزد. پاهایم کاملا بی‌حس شده بود، ولی درد بین آنها آنچنان شدید بود که آرزو می‌کردم بمیرم. مادرم مرا در بازوانش گرفته بود- برای آنکه آرام بگیرم به او تماشا می‌کردم.

چشمانم را باز کردم. آن زن رفته بود. مرا حرکت داده بودند و بر روی زمین نزدیک صخره خوابانده بودند. پاهایم از مچ تا ران با نوارهایی از پارچه به هم بسته شده بود، به طوریکه نمی‌توانستم حرکت کنم. من اطراف را به دنبال مادرم نگاه کردم، ولی او رفته بود. سنگی را نگاه کردم که مرا روی آن خوابانده بودند. از خون من خیس بود. مثل اینکه مرغی را در آنجا سر بریده باشند. تکه‌هایی از گوشت تنم، آلت تناسلیم، آنجا افتاده بود، دست نخورده، زیر آفتاب در حال خشک شدن بود.‌

دراز کشیدم، به خورشید که حالا دیگر بالای سرم ایستاده بود نگاه کردم. هیچ سایهای اطراف من نبود و موجی از گرما به صورتم سیلی میزد. تا اینکه مادرم همراه با خواهرم برگشت. مرا به سایه یک بوته کشاندند. این یک سنت بود. یک سر پناه کوچک زیر یک درخت آماده کرده بودند، جایی که من تا زمان بهبودی استراحت کنم. چند هفته، تنهای تنها، تا کاملاً خوب شوم.

فکر کردم عذاب تمام شده، اما هر بار که خواستم ادرار کنم درد شروع می‌شد. حالا می‌فهمیدم چرا مادرم می‌گفت زیاد آب و شیر ننوش. مادرم اخطار کرده بود که راه نروم. بنابراین نمی‌توانستم طناب‌هایم را باز کنم. چون اگر زخم‌ها از هم باز می‌شد، کار دوخت و دوز باید دوباره انجام می‌گرفت.‌

اولین قطره ادراری که از من خارج شد، انگار اسید پوستم را می‌خورد. وقتی زن کولی مرا دوخت، فقط سوراخی به اندازه سر چوب کبریت برای ادرار و خون- در زمان پریودی- باز گذاشته بود. این استراتژی خردمندانه، تضمینی بود برای اینکه تا قبل از ازدواج هیچ رابطه جنسی نداشته باشم و شوهرم مطمئن باشد یک باکره تحویل گرفته است‌.

هر هفته مادرم معاینه‌ام می‌کرد تا ببیند کاملاً بهبود یافته‌ام. وقتی بندهایم را از پاهایم گشودم، توانستم برای اولین بار به خود نگاهی بیندازم. یک تکه پوست کاملا هموار کشف کردم که فقط یک جای زخم در وسط آن بود. مانند یک زیپ، که آن زیپ کاملا بسته شده بود. آلت تناسلیم مثل یک دیوار آجری مهر و موم شده بود تا هیچ مردی توانایی دخول تا شب عروسیم را نداشته باشد…زمانی که شوهرم با یک چاقو یا فشار، آن را از هم می‌درید.


http://www.khodnevis.org/index.php?news=5728

این متن به شما انرژی می دهد

این مطلب آنقدر برای من جالب بود، که ترجیح دادم تو موضوع پیشنهاد بدم حتما این را مطالعه کنید

بیست و یک جمله انرژي زا از آنتوني رابينز !!

 

یک، به مردم بیش از آنچه انتظار دارند بدهید و این کار را با شادمانی انجام دهید . 

دو، با مرد یا زنی ازدواج کنید که عاشق صحبت کردن با او هستید. برای اینکه وقتی پیرتر می شوید ، مهارتهای مکالمه ای مثل دیگر مهارتها خیلی مهم میشوند . 

سه، همه ی آنچه را که می شنوید باور نکنید، همه ی آنچه را که دارید خرجنکنید و یا همانقدر که می خواهید نخوابید . 

چهار، وقتی می گویید "دوستت دارم" منظورتان همین باشد . 

پنج، وقتی می گویید "متاسفم" به چشمان شخص مقابل نگاه کنید . 

شش، قبل از اینکه ازدواج کنید حداقل شش ماه نامزد باشید . 

هفت، به عشق در اولین نگاه باور داشته باشید . 

هشت، هیچوقت به رؤیاهای کسی نخندید . مردمی که رؤیا ندارند هیچ چیز ندارند . 

نه، عمیقاً و بااحساس عشق بورزید . ممکن است آسیب ببینید ولی این تنها راهی است که به طور کامل زندگی می کنید . 

ده، در اختلافات منصفانه بجنگید و از کسی هم نام نبرید . 

یازده، مردم را از طریق خویشاوندانشان داوری نکنید . 

دوازده، آرام صحبت کنید ولی سریع فکر کنید . 

سیزده، وقتی کسی از شما سوالی می پرسد که نمی خواهید پاسخ دهید ، لبخندی بزنید و بگویید "چرا می خواهی این را بدانی؟" 

چهارده، به خاطر داشته باشید که عشق بزرگ و موفقیتهای بزرگ مستلزم ریسک های بزرگ هستند . 

پانزده، وقتی کسی عطسه می کند به او بگویید "عافیت باشد " 

شانزده، وقتی چیزی را از دست می دهید ، درس گرفتن از آن را از دست ندهید . 

هفده، این سه نکته را به یاد داشته باشید : احترام به خود ، احترام به دیگران و مسئولیت همه کارهایتان را پذیرفتن 

هجده، اجازه ندهید یک اختلاف کوچک به دوستی بزرگتان صدمه بزند . 

نوزده، وقتی متوجه می شوید که که اشتباهی مرتکب شده اید ، فوراً برای اصلاح آن اقدام کنید . 

بیست، وقتی تلفن را بر می دارید لبخند بزنید ، کسی که تلفن کرده آن را درصدای شما می شنود . 

بیست و یک، زمانی را برای تنها بودن اختصاص دهید . 

یک دوست واقعی کسی است که دست شما را بگیرد و قلب شما را لمس کند

In Tehran last night (Friday), April 9


Informative Password Security Tips

Informative Password Security Tips

 

Loading images, Please wait...

 

Password Security

 

 

 

With most websites requiring you to create an account, do you find yourself in a bit of a pickle when it comes to inventing passwords? Many people use the same password for all their online accounts and often forget the password they came up with months ago. Hands up who doesn't feel like banging your head against the wall trying to remember the password you created months ago?

 

Let's face it - everyone has problems with creating and remembering secure passwords. That's why we decided to help.

 

Tips on how to create and remember your passwords:

 

•Use the first letters of a sentence that you will remember,e.g. "I have 3 cats: Fluffy, Furry and Shaggy" gives: Ih3c:FF&S, or "Bouncing tigers have every right to ice-cream" becomes: Bther2I-C.

 

•Take the name of the website and then add your personal twist, like your height or your friend's home address (e.g. "AmazonOceanRd6'2"). Avoid using your own contact details like your phone number or house number.

 

•Remove the vowels from a word or phrase e.g. "I like eating pancakes" becomes: Ilktngpncks".

 

•Use a phrase from your favourite book and then add the page, paragraph or chapter number.

 

The Do's and Don'ts of creating passwords

 

Do:

 

•Mix letters, numbers and symbols, and use case sensitivity (upper and lower case letters)

 

•The longer the better. Use passwords that are longer than 6 characters.

 

•Change your passwords at least every 60 days, cycling the numeric values up or down makes the new password easy to remember.

 

•Try copying and pasting at least some of the characters in your password that way keyloggers won't be able to track your keystrokes.

 

Don't:

 

•Don't use words or phrases or numbers that have personal significance. It is very easy for someone to guess or identify your personal details like date of birth.

 

•Avoid writing your password down, use a reputable password manager to manage all your passwords.

 

•Don't use the same password for several logins, especially if they involve sensitive financial or other personal information.

 

•Don't tell anybody your password.

 

•When registering on websites that ask for your email address, never use the same password as your email account.

 

 

 

امنیت کلمه عبور نکات آموزنده

 

 

در حال بارگذاری تصاویر ، لطفا صبر کنید...

 

رمز عبور امنیت

 

با اکثر وب سایت ها نیاز به شما برای ایجاد یک حساب کاربری ، شما شور و ترشی های خودتان را در بیتی از وقتی که کلمه عبور می آید به اختراع؟ بسیاری از مردم استفاده از کلمه عبور یکسان برای همه حسابهای آنلاین و اغلب فراموش رمز آمدند تا با ماه پیش. دست ها تا کسی که نه ماه پیش احساس banging مثل شما سر در مقابل دیوار تلاش برای ایجاد رمز عبور به یاد داشته باشید شما؟

مواجه بگزار آن را -- هر کس مشکلات با ایجاد و به خاطر سپردن کلمات عبور امن. به همین دلیل ما تصمیم گرفت تا کمک کند.

نکاتی در مورد چگونگی ایجاد و کلمات عبور شما را به یاد داشته باشید :

از اولین حروف یک جمله که شما به یاد داشته باشید ، به عنوان مثال : "من 3 گربه ها : نرم ، خز مانند و پشمالو" می دهد : Ih3c : FF و ، یا "ببر تندرست که حق هر بستنی" می شود : Bther2I - ج.

نگاهی و نام وب سایت و سپس اضافه کردن شخصی ، خود را پیچ و تاب و مانند ارتفاع یا خانه را برای دوستان خود آدرس (مثلا "AmazonOceanRd6'2"). اجتناب از تماس با استفاده از اطلاعات خود مانند شماره تلفن خود یا شماره خانه.

حذف واکه از کلمه یا عبارت به عنوان مثال : "من دوست دارم pancakes غذا خوردن" می شود : Ilktngpncks ".

استفاده از یک عبارت از کتاب های مورد علاقه خود اضافه کنید و پس از آن صفحه ، پاراگراف و یا شماره فصل.

آیا Don'ts و ایجاد کلمات عبور

آیا :

نامه های میکس ، اعداد و نمادها ، و استفاده از حساسیت مورد (بالا و پایین حروف مورد)

طولانی تر بهتر است. کلمه عبور استفاده هستند که بیش از 6 حرف می باشد.

تغییر کلمه عبور خود را حداقل هر 60 روز ، دوچرخه سواری ارزش های عددی بالا و پایین رفتن باعث می شود رمز عبور جدید آسان به خاطر داشته باشید.

سعی کنید کپی کردن و چسباندن حداقل برخی از شخصیت های که در کلمه ی عبور خود را راه کی لاگر قادر نخواهد بود برای پیگیری keystrokes کنید.

آیا نیست :

آیا اهمیت ندارد استفاده از کلمات یا عبارات و یا اعداد است که شخصی داشته باشد. این بسیار آسان است برای کسی حدس بزنید یا شناسایی اطلاعات شخصی خود را مانند تاریخ تولد.

اجتناب از نوشتن رمز عبور خود را کاهش دهید ، استفاده از مدیر رمز عبور معتبر برای مدیریت تمام کلمات عبور شما را.

آیا اطلاعات استفاده نمی همان رمز چند باری ، به ویژه اگر آنها شامل حساس مالی یا شخصی دیگر.

آیا رمز خود را نه به کسی.

هنگام ثبت نام در وب سایت ها که بخواهید آدرس ایمیل خود را برای ، حساب ایمیل هرگز استفاده از همان خود را به عنوان رمز عبور.